Our website uses necessary cookies to enable basic functions and optional cookies to help us to enhance your user experience. Learn more about our cookie policy by clicking "Learn More".
Accept All Only Necessary Cookies
رمان از قنوت تا غنا آئیکن

1.0 by Deniz.Studio


Mar 24, 2018

About رمان از قنوت تا غنا

English

Qunut novel to Ghana

دانلود رمان از قنوت تا غنا

به نام خداوند جان آفرین

*از قنوت تا غنا*

‍آیا اشک کوه را دیده‌ای؟

سکوت کویر را شنیده‌ای؟

آغوش باد را تجربه کرده‌ای؟

کتاب رود را خوانده‌ای؟ دانش ابر را آموخته‌ای؟

درکی از ترک‌های آینه داری؟ لرزش نیاز را حس کرده‌ای؟

چه راحت می‌شکند شیشه‌ی دل،

با تلنگری از نسیم آرزو…

پرواز می‌خواهد این،

چکاوک اسیر قفس تن…

می‌خواهد تا آسمان ادراک بالا برود.

بال دانایی‌ات را بگشا،

فتح کن قله آگاهی را.

خلاصه داستان:

رعنا دختری که برای رضایت پدر و مادرش از آرزوهایش دست شسته، اما حالا به مرحله‌ای رسیده است

که حس می‌کند همه چیزش را باخته. تصمیم می‌گیرد از این پس شیوه دیگری برای ادامه زندگی برگزیند

که بر طرف کردن مشکلات پیش رو چندان آسان به نظر نمیرسد.

برشی از آینده

با شنیدن صدای جیغ وحشت‌زده از خواب بیدار شدم. عرق سردی روی بدنم نشسته بود. با صدایِ دعوا و فریادی،

که از سر شب از واحد روبرو می‌آمد، به سختی توانسته بودم بخوابم. باز هم صدای دادُ هوار و شکستن وسایل می‌آمد.

هراسان از جا برخواستم.

گیج و منگ بودم و چشمانم به دلیل کم‌خوابی تار می‌دید. کورمال کورمال به طرف سالن رفته و چراغ را روشن کردم.

نگاهی به ساعت دیواری انداختم که دو و نیم را نشان می‌داد. تنها یک ساعت خوابیده بودم.

با صدای فریاد دیگری، تکان سختی خوردم. احساس کردم، شلوارم خیس شد. به احتمال زیاد ترس باعث شده،

کنترلم را از دست بدهم. تنهایی و تاریکی هم مزید علت بود.

تعادلم را نمی‌توانستم حفظ کنم. در حالیکه می‌لرزیدم، خود را به در آپارتمان رسانده و آن را باز کردم، که ای کاش

این کار را نمی‌کردم. آنچه پیش چشمم بود، باعث شد خشکم بزند.

پیر مرد واحد روبرو با سری شکافته که خون از آن مثل جوی روان بود و تمام پاگرد را قرمز کرده بود، لای در ورودی

آپارتمانش افتاده بود. حتی روی در و دیوار اطراف ورودی آپارتمانشان هم خون پاشیده بود.

خانم بامدادی همسایه طبقه بالا، که با عجله از پله‌ها پایین می‌آمد، با دیدن این صحنه دست روی دهان گذاشته

و با صدای بلند گفت: خدای من.

با صدایِ جیغ مانندش نگاهم به طرف او چرخید، ولی ناگهان چشمانم سیاهی رفت و دیگر هیچ نفهمیدم.

میں نیا کیا ہے 1.0 تازہ ترین ورژن

Last updated on Mar 24, 2018

Minor bug fixes and improvements. Install or update to the newest version to check it out!

ترجمہ لوڈ ہو رہا ہے...

معلومات ایپ اضافی

تازہ ترین ورژن

رمان از قنوت تا غنا اپ ڈیٹ کی درخواست کریں 1.0

Android درکار ہے

4.1 and up

مزید دکھائیں

رمان از قنوت تا غنا اسکرین شاٹس

تبصرہ لوڈ ہو رہا ہے...
زبانیں
APKPure کو سبسکرائب کریں
ابتدائی ریلیز ، خبروں ، اور بہترین اینڈروئیڈ گیمز اور ایپس کے رہنماؤں تک رسائی حاصل کرنے والے پہلے بنیں۔
نہیں شکریہ
سائن اپ
کامیابی کے ساتھ سبسکرائب!
اب آپ کو اپک پور کی سبسکرائب کیا گیا ہے۔
APKPure کو سبسکرائب کریں
ابتدائی ریلیز ، خبروں ، اور بہترین اینڈروئیڈ گیمز اور ایپس کے رہنماؤں تک رسائی حاصل کرنے والے پہلے بنیں۔
نہیں شکریہ
سائن اپ
کامیابی!
اب آپ ہمارے نیوز لیٹر کی رکنیت لے چکے ہیں۔